×

فرش عروسکی کد 632

روزی روزگاری در یک جنگل بزرگ بره کنجکاوی زندگی می‌کرد. یک روز، بره کنجکاو درحال دویدن و بازی کردن بود که به چشمه‌ای شگفت انگیز و جادویی رسید.

بره می‌خواست از چشمه آب بنوشد که ناگهان زنبوری خود را به بره رساند و به او گفت: از این چشمه آب ننوش. هر که از این آب بنوشد کوچک می‌شود. اما بره به حرف زنبور گوش نکرد و از آب چشمه نوشید. بره به اندازه‌ی یک مورچه، کوچک شد.

ادامه داستان در توضیخات تکمیلی....

Read more
Limited special offer
0 تومان بدون مالیات 0 تومان
-0 تومان
رنگبندی
  • نقره ای
ابعاد
توضیحات

بره خیلی ناراحت شد و از زنبور پرسید: حالا چکار کنم؟ خواهش می‌کنم به من کمک کن تا دوباره مثل قبل شوم.زنبورگفت: من به تو گفتم از این چشمه، آب نخور ولی تو توجه نکردی.بره پرسید: حالا چه کار کنم؟

زنبورگفت: تو باید به کوه جادو بروی تا راز چشمه را کشف کنی. بره و زنبور رفتند و رفتند تا به کوه جادو رسیدند.بره پرسید: حالا باید چکار کنم؟ زنبور گفت: تو باید جواب معمایی را که روی کوه جادو نوشته شده پیدا کنی.بره شروع به خواندن معما کرد. معمای اول این بود: آن چیست که گریه می‌کند، اما چشم ندارد؟

بره نشست و فکر کرد. ناگهان فریاد زد و گفت: فهمیدم، فهمیدم، آن ابر است.با گفتن این حرف بره، سنگی که معما روی آن نوشته شده بود کنار رفت و آن‌ها داخل یک راهرو شدند ولی انتهای راهرو هم بسته بود و معمای دیگری روی دیوار نوشته شده بود. معما این بود: آن چیست که جان ندارد، ولی دنبال جاندار می‌گردد؟

بره باز هم فکرکرد و گفت: فهمیدم تفنگ است.با گفتن جواب معما، سنگ دوم هم کنار رفت و غاری در برابر بره ظاهر شد. زنبور به بره گفت: تو باید به درون غار بروی.بره به درون غار رفت و در آنجا چشمه‌ای دید که شبیه چشمه جادویی بود.زنبور به بره گفت که تو باید از این آب بنوشی. بره از آب چشمه نوشید و دوباره به شکل عادی خود برگشت و از زنبور تشکر کرد. زنبور گفت حالا راز چشمه را فهمیدی؟

بره گفت: بله. من باید به تو اعتماد می‌کردم و، چون مرا آگاه کرده بودی نباید از آب چشمه می‌نوشیدم.من یاد گرفتم که به نصیحت دلسوزانه بزرگتران توجه کنم و به حرف آن‌ها اعتماد کنم تا دچار مشکلی نشوم. آری راز چشمه اعتماد بود.

Read more
جزئیات محصول
ُSa-632

مشخصات

تعداد شانه
400
تعداد تراکم
1800
الیاف نخ خاب
آکرولیک 100% هیت ست شده
الیاف تار و پود
پلی استر
گارانتی محصول
ضمانت بازگشت 7 روزه محصول، ضمانت بهترین کیفیت، ضمانت اصالت
ابعاد موجود
1x1.5,1.5x2.25,2x3,2.5x3.5,3x4
کد محصول
Sa-632
Reviews
No comments
Related products
فرش عروسکی کد 643 فرش عروسکی کد 643
Limited special offer
0 تومان (بدون مالیات) 0 تومان
-0 تومان
در جنگل سر سبز و قشنگی خرگوش باهوش زندگی می کرد. یک گرگ پیرو یک روباه بدجنس هم همیشه نقشه می کشیدند تا این خرگوش را شکار کنند. ولی هیچوقت موفق نمی شدند. ادامه داستان در توضیحات تکمیلی...
فرش عروسکی کد 642 فرش عروسکی کد 642
Limited special offer
0 تومان (بدون مالیات) 0 تومان
-0 تومان
یکی بود یکی نبود ، در یک شهر بزرگ دختری به همراه خانوادش زندگی میکرد به نام صبا ، صبا عاشق قهوه بود و همیشه یه لیوان قهوه دستش بود و هرچی مامانش میگفت ،صبا قهوه برات خوب نیست به خرجش نمی رفت که نمی رفت . یک روز که...
فرش عروسکی کد 636 فرش عروسکی کد 636
Limited special offer
ناموجودSold out
0 تومان (بدون مالیات) 0 تومان
-0 تومان
توی یک جنگل سبز حیوانات زیادی زندگی می‌کردند. یکی از این روزا جغد کوچولوی قصه‌ی ما تک و تنها به جنگل سبز آمد. او هیچ کسی را نداشت. آدم‌ها پدر و مادرش را شکار کرده و به باغ وحش برده بودند. اما جغد کوچولو از دست آن‌ها...
فرش عروسکی کد 637 فرش عروسکی کد 637
Limited special offer
0 تومان (بدون مالیات) 0 تومان
-0 تومان
یکی بود یکی نبود. در یکی از جنگل‌های زیبا خرس کوچولوی ما به نام گل گلی با مامان و بابا خرسه و بابا بزرگ و سه تا خواهر برادر خرسش زندگی می‌کرد. آن‌ها خانواده‌ی شاد و مهربانی بودند. همه با هم روز‌ها به جنگل می‌رفتند و...
فرش عروسکی کد 635 فرش عروسکی کد 635
Limited special offer
0 تومان (بدون مالیات) 0 تومان
-0 تومان
سال ها پیش در جنگلی بزرگ و سرسبز، در تنه بلندترین درخت، جوجه تیغی کوچکی زندگی می کرد.جوجه تیغی قصه ما؛ روزی تصمیم گرفت که برای دیدن دوستش به خانه ی او برود. صبح زود به راه افتاد. از جاهای زیادی عبور کرد. اما جوجه تیغی...
فرش عروسکی کد 634 فرش عروسکی کد 634
Limited special offer
0 تومان (بدون مالیات) 0 تومان
-0 تومان
یکی بود یکی نبود. یک روز یک بچه خرس وارد یک جنگل شد و دنبال دوست می‌گشت. بچه خرس قصه ما روی درخت یک میمون رو دید. ازش پرسید باهام دوست میشی؟ میمون بهش گفت تو خیلی گنده ای! تو نمیتونی مثل من از روی درخت بالا بری. بچه...
فرش عروسکی کد 633 فرش عروسکی کد 633
Limited special offer
0 تومان (بدون مالیات) 0 تومان
-0 تومان
یکی بود یکی نبود . توی یه مزرعه بزرگ آقا گوسفنده و خانومش با بچه  هاشون زندگی می کردن . یک روز که خانوم . آقای گوسفند رفته بودن دنبال غذا آقای گوزن از مزرعه رد می شد که گوسفند کوچولو ها رو دید . بچه گوسفند ها که تا به...
فرش عروسکی کد 632 فرش عروسکی کد 632
Limited special offer
0 تومان (بدون مالیات) 0 تومان
-0 تومان
روزی روزگاری در یک جنگل بزرگ بره کنجکاوی زندگی می‌کرد. یک روز، بره کنجکاو درحال دویدن و بازی کردن بود که به چشمه‌ای شگفت انگیز و جادویی رسید.بره می‌خواست از چشمه آب بنوشد که ناگهان زنبوری خود را به بره رساند و به او...

Menu

Settings

Create a free account to save loved items.

Sign in

Create a free account to use wishlists.

Sign in